کد خبر: ۸۵۵۷
۰۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۳

نقالی برای سالمندان

مرسانا هنرش را خرج مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها می‌کند. می‌گوید: وقتی می‌خواستم موسیقی را شروع کنم دنبال یک ساز سنتی بودم. بعد هم متوجه شدم ساز‌هایی را که با آرشه باشد، بیشتر دوست دارم.

چوب دستی‌اش را در دست گرفته است و خیلی آرام شروع به خواندن شاهنامه می‌کند. از بالا بردن صدایش هراسی ندارد و به تک‌تک کلمات تسلط دارد. اگر چهره کودکانه و جثه ریزنقشش، سن‌و‌سالش را نشان نمی‌داد، گمان می‌کردم چندین‌سال است نقل می‌کند، اما مرسانا برزگر فقط هشت‌سال دارد و ظرف سه‌سال تمرین توانسته است به اندازه‌ای پیشرفت کند که در مسابقات مختلف نقالی و پرده‌خوانی رتبه برتر کسب کند و تا دوره کشوری هم پیش برود.

نقالی برای بابابزرگ عصایی‌

می‌گوید این چوبی که در دست دارد، اسمش «منتشا» است. غیر از لباس نقالی که هنر دست مادرش است، ابزار کارش همین چوب دستی و یک صندلی است. صندلی‌اش گاهی اسب اوست و گاهی سکوی زیر پایش. گاهی هم رویش می‌نشیند تا نقل‌هایش را چشم‌در‌چشم مخاطب روایت کند. منتشایش هم کاربرد‌های مختلف دارد. مرسانا می‌گوید: عصای من گاهی شیر، گاهی گرز و گاهی تیروکمان می‌شود.

وقتی صحبت از عصا می‌شود، به مادرش نگاه می‌کند و با خنده‌ای شیطنت‌آمیز می‌گوید: قضیه بابابزرگ عصایی را بگویم؟ خنده مادر، نشان تأیید برای مرساناست.

تعریف می‌کند: مادرم، پدربزرگ و مادربزرگی دارد که خیلی سنشان زیاد است. برای آن‌ها اسم گذاشته‌ام، مادربزرگ و پدربزرگ عصایی. پدربزرگ عصایی همیشه با من مشاعره می‌کند و تمام نقل‌هایی را که حفظ می‌کنم، گوش می‌کند. حتی اوقاتی که بیمار است و می‌گوید هیچ‌کس به دیدنش نرود.

برای سالمندان نقالی می‌کنم

حس خوب نقالی برای پدربزرگ و مادربزرگ، مرسانا را به فکر انداخته است که برود خانه سالمندان و برای پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایی که از نوه‌هایشان دور هستند، شاهنامه بخواند. می‌گوید: چند‌بار در مسابقات استانی و کشوری شرکت کرده‌ام.

در مسابقات «سکوی ایران قوی» که مربوط به آموزش‌و‌پرورش است با اجرای قطعه‌ای از نبرد رستم و اشکبوس، برگزیده کشوری شدم و در مسابقات نقالی و پرده‌خوانی «خراسان‌گرد» هم مقام اول استان را آوردم. با اینکه این رتبه‌ها حس خوبی دارد، اما بیشتر موقعی خوشحال می‌شوم که در امور خیریه شرکت می‌کنم و می‌رویم به خانه سالمندان و نقالی می‌کنم.

داستان هم می‌نویسم

مرسانا حفظ شعر را با عاشقانه‌های حافظ و حماسه‌های فردوسی شروع کرده است. در‌میان داستان‌های شاهنامه هم پهلوانان زن را بیشتر دوست دارد، بانوانی مانند گردآفرید و فرانک که فرزندانی شجاع، دلیر و درستکار تربیت کردند.

او گاهی تئاتر هم تمرین می‌کند و یکی از بهترین اجراهایش را بازی نقش فاطمه بنت اسد می‌داند که به مناسبت ولادت حضرت‌علی (ع) در حرم مطهر رضوی اجرا کرده است. مرسانا قصه هم می‌نویسد و موفق شده است در مهرواره ادبی «هر کودک یک نهال»، برنده مرحله استانی باشد.

او که اهل موسیقی هم هست، می‌گوید: وقتی می‌خواستم موسیقی را شروع کنم دنبال یک ساز سنتی بودم. بعد هم متوجه شدم ساز‌هایی را که با آرشه باشد، بیشتر دوست دارم. به‌همین‌دلیل چند‌ماهی هست یادگیری کمانچه را شروع کرده‌ام.

* این گزارش چهارشنبه ۹ اسفندماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۶۱ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44